سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت امیرالمومنین علیه‌السلام

شاعر : مهدی نظری
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن
قالب شعر : ترکیب بند

هـر کـه از قـافـلـۀ یـار جـدا مـی‌گـردد            عاقـبت اهل دو رنگی و ریا می‌گردد

گــره اهــل ولا کــور اگـر بـاشـد هـم            با نـگـاه عـلـی و فـاطـمه وا می‌گـردد


عبد آلـوده نفـس هم بکـشد پیش عـلـی            پـاک تـر از هـمـۀ آیــنـه‌هـا مـی‌گــردد

هرکسی روبروی نام علی سر خم کرد            در قـنـوت سـحـر فـاطمه جا می‌گردد

هرکسی مست علی نیست بداند این را            تا خود حـشـر گـرفـتـار بـلا می‌گـردد

هرکسی قطره‌ای از جام ولایت بچشد            عـلـوی می‌شـود و از عـرفـا می‌گـردد

تَرَک خانۀ کعـبه به دو عـالـم فـهـماند            دل که بشکست فقط جای خدا می‌گردد

عشق مولا گهر و سینه من هم صدف است

دل من قبله نماییست که سمت نجف است

نام مولاست که هر لحظه گره باز کند            در دل حیـدریون شور جنون ساز کند

جای دارد دل هر کس که در آن مهر علیست            روز محـشر به بهشت ازلی نـاز کـند

شب معراج هم انگار نبی گـفت عـلی            تا که از خاک شود کنده و پـرواز کند

شیعه با نام علی رقص جنون می‌گیرد            این فقط نام علی هست که اعجاز کند

سالی یک مرتبه آنهم شب میلاد عـلی            نذر کرده ست خود کعبه دهن باز کند

یاعلی عرش نشسته ست به امیدی که            قـد و بـالای تو را بـاز بـرانـداز کـنـد

مصطفی شمس بهشت است اگر ماه تویی

او رسـول است اگـر پس ولی الله تـویی

غیرت حـیـدری تو دل کـوثـر را بُرد            مصطفی با تو فـقط نام بـرادر را بُرد

شب معراج به سوی حـرم قـرب خـدا            با پـر نـام تو جـبـریل پـیـمـبـر را بُرد

آمـدی دردل میـدان و هـمه تـرسیـدنـد            نعرۀ حیدری‌ات زَهـرۀ لشکـر را بُرد

ذوالفقار تو خودش کار خودش را بلد است            با مدد از نفـست باد شد و سر را بُرد

لشگری از غضب مالک اشتر ترسید            چونکه نام اسـدالـلـهـی حـیـدر را بُرد

موقع چـرخـش تـیغ تو زمـان مـی‌لـرزد

پـلک برهـم بزنی قـلب جهـان می‌لـرزد

گِـل ما روز ازل تـشنـۀ بـاران تـو شد            خود حـق شیـفـتۀ اینهمه ایـمان تو شد

تو اگر شکل خدایی خود او خواسته است            به کسی چه که اگر قبله مسلمان تو شد

تو علی هستی و عالم همگی حـیرانند            که چگونه خود معبود تو حیران تو شد

نـمـک سـفـرۀ تو روزی عـالـم را داد            آدم این شد که نمک گیر تو و نان تو شد

دست تو دست خدائـیست یـدالله، عـلی            هرکه از علم غنی شد ز گدایان تو شد

همه گـفـتـه تو مهـمان دل کعـبـه شدی            کس نفهمید که کعبه ست که مهمان تو شد

تو خودت کعبه‌ای و کعبه فقط از سنگ است

گشتن دور حرم بی‌تو علی جان ننگ است

عـارفـان باده می‌آرند ز دریای نجـف            بسکه ذکرت برکت داده به شبهای نجف

از همان روز که پا بر سر این خاک زدی            معدن دُر نجف گـشته همه جای نجف

آرزوی دلـم این است که روی قـبـرم            بنـویـسـند مـرا هم عـبـد مـولای نجف

چـقـدر گـوشۀ ایـوان طـلا می‌چـسـبـد            بنـشینی سحری و بخوری چای نجف

کاش می‌شد بنویسند در این ماه رجب            یک سفـر کـربـبـلا البته فـردای نجف

کاش می‌شد بشود قـبر من سوخته دل            در میان حـرم حـیـدر و بـابـای نجـف

من نجف باشم اگر تا به سحـر می‌خوانم

هـا عـلـی بـشـر کـیـف بـشـر می‌خـوانـم

نقد و بررسی